آنان که انقلاب اسلامی را به چشم دیده و به وجود تجربه کرده اند، همه چیز را میدانند، اما برای نسل امروز میگویم که میخواستیم با انقلاب اسلامی، بهشت بسازیم.
بهشتی که مشی و مرام مردمانش هم بهشتی باشد. میخواستیم نظمی بنا کنیم که همه بی نظمیها را به سامان آورد. میخواستیم با اخلاقی سازی جامعه، راه را بر هرچه بی اخلاقی است، ببندیم.
میخواستیم با احیای خوبی ها، در تعریف امام رضا (ع) صاحب جایگاه شویم که میفرماید: «رحمت خدا بر بنده اى که امر ما را زنده کند، دانش هاى ما را فرا گیرد و به مردم بیاموزد. اگر مردم زیبایى هاى سخنان ما را میدانستند، از ما پیروى میکردند.»
میخواستیم مردم، زیبایی سخنان اهل بیت (ع) را بیابند و به رفتار درآورند تا همان بهشت آرزوها در زندگی مان چنان بشکفد که ابدیت ما، ادامه همین فصل خوش باشد. در این فضا زیست میکردیم و رهبران ما در این هندسه، فرداها را تحریر میکردند.
الگو هم کم نداشتیم در عرصه عمل. یک نمونه اش میشود قاضی القضات انقلاب اسلامی که صاحب قدرت و اقتدار بود، اما هرگز نه محصور هژمونی قدرت شد و نه آن را در حصر خویش درآورد و برای خویش به خدمت گرفت؛ مردی به نام «سیدمحمد حسینی بهشتی» که «آیت ا...» بود به معنای دقیق کلمه و راهبرد اصلاح داشت. شاخصههای رفتاری او نسخههای شفابخشی است که میتوان امروز هم، بیماریهای اخلاقی را بدان علاج کرد.
یک نمونه اش مناظره با کیانوری، دبیر اول حزب توده، در تلویزیون. کیانوری، آیاتی از قرآن را اشتباه خواند. بهشتی اشتباه او را روی کاغذ نوشت و کاغذ را زیرمیزی و پنهانی به کیانوری داد تا اشتباهش را در برنامه زنده تلویزیون اصلاح کند.
کیانوری بعد از جلسه از بهشتی پرسید: چرا چنین کردی، درحالی که میتوانستی از همین خطای من برای تخریبم در تلویزیون بهره ببری و مرا در مناظره به باد نقد بگیری؟ بهشتی به او گفت: «انقلاب نکردیم که در تلویزیون جمهوری اسلامی، انسانها را تخریب کنیم، بلکه انقلاب کردیم که انسانها را هدایت کنیم.»
گویی با رفتار خود، تبیین کننده این کلام روشن و راهبردی حضرت امام رضا (ع) بود که میفرماید: «مسلمان کسى است که مردم از دست و زبان او آسوده باشند و از ما نیست آن که همسایه اش از شر او در امان نباشد.» بهشتی نمونهای بود از فرهنگ انقلاب اسلامی که همه و حتی دشمنانش میدانستند که ازسوی او گزندی بدانان نمیرسد، حتی اگر ناجوانمردی را از حد بگذرانند، باز این انقلابی خودساخته، جوانمردی را در حق آنان تمام خواهد کرد، چنان که درباره شاه و همسر بنی صدر چنین کرد.
او راه خوب بودن و انقلابی ماندن را به ما آموخت. تعلیم مان کرد که مسلمانی و انقلابیگری به رفتار است نه به ادعا. ما را به این نگاه و حدیث رضوی هدایت کرد که: «هرکس خودش را از ما بداند و خدا را اطاعت نکند، از ما نیست.»
بهشتی با اطاعت از خدا راه را نشانمان داد تا «لب و دهن» نباشیم، بلکه صدق ادعایمان را رفتارمان گواهی کند؛ چه انقلابی نمیتواند از دایرهای که امام رضا (ع) میفرماید، بیرون باشد.
ادعا را هیچ ارزشی نیست. ارزشمندی جایی حاصل میشود که با اطاعت از خداوند، نسبت خود را با امامت تعریف کنیم. در هندسه قرآنی زندگی کنیم. ایمان بیاوریم و بر آن استوار بمانیم. از سنگ و تیر و طعنه دیگران نهراسیم که وظیفه دفاع از مومنان را خود خداوند به عهده گرفته است و او بر عهد خود بسیار غیور است.